شایلی گیگیلوشایلی گیگیلو، تا این لحظه: 15 سال و 7 روز سن داره

شایلی دردانهء چشم آبی....

شایلی و نقاشی صورتش!

1389/11/17 21:03
نویسنده : مامان شمیلا
1,840 بازدید
اشتراک گذاری

امروز شایلی جونم رو بردم پارک شادی... 2 ساعت تمام داشت با بچه های همسن خودش وبا اسباب بازی های مخصوص ردهء سنی  خودش بازی می کرد . خیلی برام لذت  بخش بود. منم پابه پای شایلی بازی میکردم... خوب چون شایلی از بقیه کوچکتر بود می ترسیدم که یه وقت بیفته یا بچه ها  هلش بدن بخوره زمین... کلی لذت برد. البته اولش یه کم خجالت میکشید . اما اگر آخرش شایلی رو  میدیدین؟ نمیشد دیگه از اسباب بازیها جداش کرد.این جائی که میگم پر از اسباب بازیهای پلاستیکی و سرسره های پلاستیکی و اسباب بازیهای بادی بود. وسطهاش هم همهء بچه کوچولو ها   اومدن از خانم مربی خوراکی خواستند و نشستن و آبمیوه خوردند. منم بعد از دو ساعت !   دیگه دیدم از خستگی داره تلو تلو میخوره آوردمش بیرون . تا از در اومدیم بیرون سرش رو گذاشت روی شونهء مامان و خوابید.امروز منکه از بازی کردن شایلی با بچه ها کلی لذت بردم ......خیلی حیف شد که دوربین همراهم نبود تا ازش چند تا عکس بگیرم...

بجاش عکس های قبلی که شایلی رو برده بودم سرزمین عجایب  و برده بودم به یک جشن  و در هر دو روی صورتش نقاشی کردند رو براش میگذارم.

اینجا شایلی  باچه علاقه ای به صورت خودش توی آئینه نگاه میکرد و اون خانم هم داشت  نقاشی رو روی صورتش میکشید (شهریور )

  این هم در روزجشن شادی  برای بچه ها  در یک تالار  در  شهر...(مهر ماه)

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

خاله نژلا
18 بهمن 89 1:01
سلام شایلی جونم ... خاله تازه امتحاناتش تموم شده . امروز اولین روزی بود که وبلاگ بسیار زیبات رو دیدم. توی این عکس من و مامان شمیلا و تو رفتیم آتلیه ومنو مامانت چقدر اشکال مختلف در آوردیم تا از تو عکس بگیرند. یادش به خیر... خیلی دوست دارم خاله جون.


** مرسی یکی یدونه خالش... شایلی هم تو رو خیلی دوست داره... همش میگه من زود بزرگ شم با خاله جونم بریم دردر ...بریم گردش و پارک شادی...میبوسمت خالش...
مامانی
18 بهمن 89 1:10
سلام همیشه خوش باشید.مامان شمیلا لینکت کردم.


** ممنونم مامانی ... شما لطف دارین
فرزانه
18 بهمن 89 1:27
عزیزم دختر شیرینتو ببوس به لینک نیایش منم سری بزن نظر بده عزیزم


ممنونم عزیزم الان دارم وبلاگ زیباشو میبینم. اتفاقا دیشب ساعت 1 هم مهمان وبلاگ شما بودم...
ماماني ياستين
18 بهمن 89 2:38
شب بخير،شميلا جون ،شايلي جيگيلي توي اون عكس اولي خيلي ملوسه براش اسفند دود كن:


مرسی مامان یاستین... میبینمت.. یاستین رو ببوس
گامت تصویر
18 بهمن 89 2:39
ببخشید
ولی بچه خیلی زشتیه



ممنون..........همیشه بعضی آدمها لطف بیشتری دارند...
مونا
26 بهمن 89 10:09
مامان شمیلا هزار ماشاالله به دختر گلت به ماه ÷رشکوه من هم یه سری بزن راستی اونجایی که رفتی به نام پارک شادی کجاست منم دخترم ببرم میشه آدرسش بگب


** سلام مونا جون... تو وبلاگت برات میگم...