بالاخره لباسهای قشنگم رسید...
(بنده این پست رو دیشب ساعت 2 نوشتم ولی الان دیدم که یادم رفته از حالت چرکنویس خارجش کنم تا نمایش داده بشه....بقول شایلی اااده ه یعنی عجب! )
شایلی میگه :::: سلام مامانی........سلام پدر.......ممنون از لباسهای قشنگم....من خیلی خوشحال شدم اول یه جفت از کفشهام رو پوشیدم بعدشم این بلوزم رو....دیگه هم درش نمیارم !!!!!!!!!
آخه بعد از 3 هفته بالاخره از راه دووووووووووووررررررررررر رسیدن دیگه...... مامانی وپدر عزیزم میدونم با وجودی که اونور دنیا هستین ولی همیشه دلتون با منه.........
ببخشید اگر قیافم بهم ریختست آخه داشتم میخوابیدم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی