اسباب بازی من
سلام ... میخواستم توی این پست از عمه ناهید جون برای اسباب بازیهای زیبائی که برای شایلی آورده تشکر ویژه داشته باشم... البته همه ء عمه ها... عمه خاطره... عمه ماندانا... عمه نازیلا هم عاشقش هستند....یه دونه خاله کوچولو هم که خیلی عاشقشه... کلا شایلی به اسباب بازیهاش مخصوصا اگر حس کنجکاویش رو درگیر کنه خیلی علاقه داره... از این یکی که خیلی خوشش میاد...
سلام ... میخواستم توی این پست از عمه ناهید جون برای اسباب بازیهای زیبائی که برای شایلی آورده تشکر ویژه داشته باشم... البته همه ء عمه ها... عمه خاطره... عمه ماندانا... عمه نازیلا هم عاشقش هستند....یه دونه خاله کوچولو هم که خیلی عاشقشه... کلا شایلی به اسباب بازیهاش مخصوصا اگر حس کنجکاویش رو درگیر کنه خیلی علاقه داره... از این یکی که خیلی خوشش میاد...
شایلی جونم میدونی حداکثرزمان بازیت با یک اسباب بازی که خیلی عاشقشی چقدره؟؟؟ .... نیم ساعت... و تمام..... دیگه سراغش هم نمیری . برای همین من هر روز یکسری از اسباب بازیهات رو از کمد در میارم و میارم برات... کلی خوشحال میشی و ابراز میکنی که دلت براشون تنگ شده بود. اما این دلتنگی نیم ساعت طول میکشه... بعدش من ترجیح میدم قبل از اینکه با آب بشوریشون یا بکوبی به هم یا پرت بشه یه گوشه دوباره جمعشون کنم بذارم کنار برای یک روز دیگه که بازمبرات جالب باشه... البته همیشه شبها که تو میخوابی یکسری اسباب بازی جمع میشه که تو صبح اونها رو نبینی... بعضی اسباب بازیها هم معمولی هستند مثلا گربه هات... و کم و بیش میری سراغ اونها...
این یکی از اسباب بازیهاته که دونه دونه درشون میاری و میبری میزنی به یخچال... دوباره جمعشون میکنی و درست میچینی توی خونه هاشون... منکه این بازیت رو خیلی دوست دارم...
اینم اسبته که عصر گذاشتیش اینجا تا در در رو ببینه..... فکر کنم خواستی به اون هم خوش بگذره آخه با بابائی رفتیم دردر ... فکر کنم براش تعریف کردی که دردر خوش گذشت حالا میخوای اون ناراحت نشه!!!! تا الان هم هنوز همونجاست...