پروژهء حمام رفتن بنده
سلام دختر نازم
تازگیها حموم رفتنت تبدیل به یک پروژهء نفس گیر شده...
سلام دختر نازم
تازگیها حموم رفتنت تبدیل به یک پروژهء نفس گیر شده. کلا آب بازی رو خیلی دوست داری. تا همین یکی دو ماه پبش لذت میبردی بری حموم آب بازی کنی البته موقع سر شستنت که میرسید خیلی گریه میکردی. خیلی اوقات هم با وجودی که اب رو یواشکی از پشت سرت میریختم و جلوی سرت رو هم با دست پاک میکردم و آب رو نمیریختم توی صورتت تا توی گوشت نره اما متاسفانه اغلب گوش درد میگرفتی. وای که هر چی تلاش میکردم فایده ای نداشت.ودر هر صورت گریه هاتو داشتی. بتازگی یه راه حل خوب البته برای خودم پیدا کردم البته برای تو اصلا خوشایند نیست... دستهام رو میذارم روی دو تا گوشت و سرت رو میگیرم زیر آب... واقعا شرمنده ام عزیز مامان ولی تنها راهی که آب توی گوشت نره همینه. تو هم که اینقدر جیغ میزنی توی گوش من که سرم تا چند ساعت گنگ میشه ! بگذریم جگر گوشهء من. سه روز پیش با بابارضا جونت رفتیم خرید... برات یه حوله ء پوشیدنی حموم گرفتم. اولین تجربت از این جور حوله ها! گفتم اینجوری بعد از حموم میتونی بشینی یه ذره کارتون ببینی حالت بیاد سر جاش. اما بدون عکس گرفتن از تو... هرگز!
توی این عکس هنوز حواست به دوربین نیست
بله ه ه ه ه ..........اینجا دوربین رو میخوای طبق معمول...
اینجا هم با کلی دلقک بازی بنده و شارژ شدن شما...ازت خواستم برام شکلک دربیاری... الهی مامان فدات شه ... ماشاا... به تو که اینقدر حرفامو گوش میدی