شایلی گیگیلوشایلی گیگیلو، تا این لحظه: 15 سال و 14 روز سن داره

شایلی دردانهء چشم آبی....

برای دخترم...

  سلام دخترم... سلام عسلم   تا امروز فکر کنم 3 روزی میشه که خیلی با افکارم درگیرم. خیلی دلم میخواست الان بزرگ بودی و برات درد دل میکردم... و ازون چیزی که خیلی فکرمو مشغول کرده برات میگفتم... اشکالی نداره... الان با تصور اینکه تو وقتی بزرگ شدی و اینو میخونی و میفهمی برات مینویسم...   سلام دخترم... سلام عسلم     تا امروز فکر کنم 3 روزی میشه که خیلی با افکارم درگیرم. خیلی دلم میخواست الان بزرگ بودی و برات درد دل میکردم... و ازون چیزی که خیلی فکرمو مشغول کرده برات میگفتم... اشکالی نداره... الان با تصور اینکه تو وقتی بزرگ شدی و اینو میخونی و میفهمی برات ...
28 بهمن 1389

شایلی و بالماسکه !

اینم شایلی جونمه....... 3 شب پیش ازش عکس گرفتم...   اینم شایلی جونمه....... 3 شب پیش ازش عکس گرفتم... داشت برای مامانش ژست میگرفت بعدشم گیرداد که گردنبند مامانش رو بندازه گردنش منم براش گردنبد و دستبند خودش رو انداختم... این یک واقعهء تاریخیه که شایلی اجازه داد به دست و گردنش چیزی بندازم. .... قربونش بشم الهی... دالی... قربون دستات بشم الهی... ماشاا... ...
28 بهمن 1389

بالاخره لباسهای قشنگم رسید...

(بنده این پست رو دیشب ساعت 2  نوشتم ولی الان دیدم که یادم رفته از حالت چرکنویس خارجش کنم تا نمایش داده بشه....بقول شایلی  اااده ه یعنی عجب! )   شایلی میگه ::::  سلام مامانی........سلام پدر.......ممنون از لباسهای قشنگم....من خیلی خوشحال شدم اول یه جفت از کفشهام رو پوشیدم بعدشم این بلوزم رو....دیگه هم درش نمیارم !!!!!!!!! آخه بعد از 3 هفته بالاخره از راه دووووووووووووررررررررررر  رسیدن دیگه...... مامانی وپدر عزیزم میدونم با وجودی که اونور دنیا هستین ولی همیشه دلتون با منه........ . ببخشید اگر قیافم بهم ریختست آخه داشتم میخوابیدم ...
25 بهمن 1389

روز اول در بیمارستان...

** سلام ازهمهء دوستان وبلاگی و غیر وبلاگی تشکر میکنم که اینقدر به شایلی جونم لطف دارین... از اونجا که من دیگه با وبلاگ قبلی شایلی کار نمیکنم باید یکسری مطالب رو منتقل کنم ....   دلم میخواد امروز از روز بدنیا اومدنش بگم.... از اسمش که تقریبا بعد از 3 ماهگیش که فهمیدیم دختره تااااااا 9 ماهگیش داشتیم دنبال اسمی با معنی زیبا.... جدید ... و 2 بخشی میگشتیم!... نمیخواستیم اسم چند بخشی و طولانی باشه.   شایلی در لغت نامهء دهخدا :   الماس کوچک/ تک و بی همتا --- >> نام دختر اینم دستبند روز تولدش....     اطلاعاتی که  در کارت نوزا...
23 بهمن 1389

اینجا چه خبره

امروز مامانم خیلی حوصلهء شیرین کاریهای منو داره هااااااااااااااا .... منم دارم با مداد های آرایشی مامانم نقاشی میکنم... اشکال نداره ه ه ه ه ه ه ..... نگران نشین.... مامانم پاکش میکنه ه ه ه ...     ...
22 بهمن 1389

لاک میزنم آی لاک میزنم...

اینم از لاک زدن من... همین الان لاک زدم... ساعت 2:10 ظهر جمعه... مامانم برام میزنه توی لا و من میزنم به دست و پام. خییییییییییییییلللللللللللللللللللییییییییییییییییییییی بلدم! الانم دارم از دست مامانم فرار میکنم که ازم نگیرتش... میخوام برم قایمکی لاک رو بخورم...       ...
22 بهمن 1389

درد دل با تو

سلام عزیز دل مامان...  میخوام قصهء شب  خوابیدنهات رو برات بنویسم... خوشگل مامان تو شبها موقع خوابیدنت منو پیر میکنی! معمولا یک ساعت باهات صحبت میکنم قصه میگم اتل متل بازی میکنم و در آخر که حریفت نمیشم خودمو میزنم به خواب.... تازه از اینجا فیلم شما شروع میشه... میای تو صورتم یواش حرف میزنی طوری که مثلا من بیدار نشم: مامان.....(خیلی آروم و با صدائی مهربون) مامان....(کم کم صدا میره بالا) مامان... (قبل از اینکه همسایه ها بیدار شن میگم  بله مامان) مامان نووو وو ئی(یعنی یه پستونک دیگه میخوام... چشم بیا بریم برات بیارم.....) مامان... بله.... آبه.....آبه بوودی(آب بده)... آب میخوای... (بار دوم که از تخت می...
22 بهمن 1389

اینم از نقاشی من...

امروز عصری بهت یه بستنی چوبدار کاکائوئی دادم بعد از خوردن با دهن و دست و بلوز ,  رفتی سراغ نقاشی در ابعاد بزرگ ! منم فورا دوربین رو آوردم تا ازت عکس بگیرم , گفتم حیفه اگر اینکارت دیگه تکرار نشه عزیزم...   ...
19 بهمن 1389

کلمات جدید من

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-st...
18 بهمن 1389